و نعم الرفیق

يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۵۳ ب.ظ
عبارت «مذهبی» همواره برایم نوعی انزجار را به همراه داشته است میرزا. و ازآن بدتر، وقتی که کسی با زبان خودش، خودش را «مذهبی» می خواند، واقعا تمام تنم مورمور می شود.
نمونه اش همین چند هفته پیش که به یکی از پسرهای حاج میثم گفتم :« چرا تسبیح می چرخانی مومن؟ تا دیروز از این کارها نمی کردی!» بر گشت و با لحن مضحکش گفت :«آخر ما مذهبی هستیم پسر سید»... شما را به خدا میرزا، آخر این چه نوع تعظیم شعائری است؟ چه نوع استدلالیست؟

اصولا کسی که واقعا «مذهبی» باشد، نمی آید زارت بگوید من مذهبی هستم. یعنی دهانش بسته است، سعی می کند بدون حرف اضافه، در رفتارش این حقیقت را متجلی کند... چه می گویم؟

دیشب وصیت نامه عباس را خواندم میرزا، خواندم و فقط گریه کردم، وصیت نامه ای که همان اولش نوشته بود :«آخر من کجا و شهدا کجا؟... خجالت می کشم که بخواهم مثل شهدا وصیت کنم...»


و حالا نه ماه است که عباس شهید شده ... میرزا، مگر رفیق نباید شفاعت رفیقش را بکند ... ؟
  • . هـــــــــــارِب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">