تو الف بودی، من ی

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۷، ۰۸:۵۷ ب.ظ
همه ی عمر ترسیدم. همیشه حواسم پرت بود. امّا نه از تو. همیشه حواسم جمعِ تو بود گُلی. اسم تو آرومم می کرد. تو«الف» بودی؛من«ی».«گیله گُلِ ابتهاج»؛«فرهادِ یروان».سلیقه  تو رو یادمه. هرچی رو تو دوست داشتی دوست داشتم. اون روز رو یادمه که خانوم معلّم پرسید هرکی از چی تو زمستون خوشش میاد. همایون خُله گفت از شیرِ سرد. لاله گفت از دماغِ هویجی آدم برفی. آندره گفت از برف. یاسمن گفت از هیچ چیش. ناهید گفت از سرماخوردن. علی گفت از صدای برف. من گفتم از تعطیلی مدرسه به خاطر برف. تو گفتی «از بوی پوست پرتقال سوخته روی بخاری وسط روز برفی» می دونستم تو یه چیزی می گی که شبیه بقیه نیست. تو با بقیه فرق داشتی گُلی...

_در دنیای تو ساعت چند است؟، صفی یزدانیان_
_____

پ.ن: من هم بدم نمیومد این جا مثل باقی وبلاگا پر باشه از کتابایی که خوندم، فیلمایی که دیدم، جاهایی که رفتم و الخ. اما خب، حتی در اون صورت هم، تنها چیزی که هست تویی.
  • . هـــــــــــارِب

نظرات  (۱)

چه خوشگل((:
 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">