۳ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

پس یا بمیر، یا که بمیرانم

يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۳۸ ق.ظ

خوابهایم هر روز پریشان تر میشوند. پریشانی نه به معنای گنگی و ابهام، نه، اتفاقا مثل روز روشن و واقعی و باورپذیرند، پریشانی به معنای خودش. از آغاز نامعلوم تا پایانِ نامعلوم ترِشان باز هم اثری از تو نیست. یعنی گهگاهی سر و کله ات پیدا می شودها، اما خب، باز هم چیزی به ما نمی ماسد. جایی شبیه به امامزاده صالح، جایی شبیه به خیابان انقلاب، جایی شبیه به مسجد صاحب الزمان، جایی شبیه به دربند، در همه این مکان تو را دیده ام. دیده امت در حالی که حتی به قدر یک سلام هم سهم من نبوده ای...


  • . هـــــــــــارِب

همین

شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۳۲ ق.ظ

ماهیت واژه «همین» برایم مشخص نیست. جدای از تعاریف پیچیده نحوی، اکثر شعرا معترفند که «همین»، خشتِ وزن پر کنِ خوبیست. هر جای کار که دیدی چیزی کم داری و آهنگ شعر می لنگد، چاره کارت یک همینِ ناقابل است. گاهی اوقات اما پشت یک کلمه می نشیند و حس آشنایی و آرامش به آدم میدهد. گاهی اوقات خودش، خودش به تنهایی جمله ایست به درازای روزها درد کشیدن.

راستش من بی نهایت از عشق ورزیدن لذت می برم. نمیتوانم معمولی دوست بدارم. آدمها، کارها و حتی اشیاء دور و برم از دو حالت خارج نیستند، یا عمیقا عاشقشان هستم یا اساسا بود و نبودشان برایم موضوعیتی ندارد.  بهتر بگویم، یا تواند یا تو نیستند. همین.

  • . هـــــــــــارِب

ذم

پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۹ ب.ظ

خیلیها به من میگویند خوب شعر میگویی، فلان شعرت خیلی خوب بود و آینده ات روشن است و از این حرفها. اما من حاضر بودم هیچ کدام از اینها را نشنوم . نشنوم ولی در عوض تو بیایی. تو بیایی و بگویی این شعرتان میتوانست بهتر باشد، این جا انسجام زبانی ندارد، اینجایش را دوست ندارم، لوس است، این جایش خیلی کلیشه ای و تکراریست، این جا حشو دارد، اینجایش تفلون است، به آدم نمی چسبد، فلان کلمه با فضای شعر جور در نمی آید. اوه اوه، این بیت را ببین، حالا مجبور هم نیستید شعر بگویید آقای رضوی. اصلا بالاتر از همه اینها، حتی حاضر بودم بگویی : فلان مصرع وزنش درست است؟ ...

اما شک دارم که تو حتی یک کلمه از آنها را خوانده باشی ...

  • . هـــــــــــارِب