لمس

شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۵ ب.ظ

ببینید باید چه کرد با این همه تفاوت و مرزی که میان یک دیگر به اهتزاز در آورده اید و هر ثانیه مانند پتکی به گرانی هزاران مرگ بر سر یکدیگر می کوبید. کوفتید. بسیار محکمتر از هر کوفتن که بشر روی شانه های لرزان و داغدیده اش لمس کرده بود. بسیار عجیب به نظر میرسد، بشرِ حقیقتا حقیر هم لمس میکند. ببین لمس که نزدیکترین و خالصترین و بیواسطه ترین تماس ما با هر چیزیست، عینی ترین شهود، بی فاصله ترین آنها، حتی بشر هم میتواند لمس کند. خدای من. اگر کسی به کلی از لمس بی بهره باشد چطور میتواند حواس دیگرش را به کار بگیرد. خرده نگیرید. میتواند. خودم توانسته ام. شبها. وقتی بغض به کلی روحم را در چند فرسخی تنم زنجیر میکند. اما نمیدانم چرا آن لحظه اینطور فکر کردم درباره لمس لعنتیِ سرد و بیهوده. آن لحظه که سطر پیش را مینوشتم. حالا به نظرم تمام نوشته های بالایم بی معنا میایند. کمابیش مثل تمام زیستنم. نظری در خصوص هیچ چیز ندارم. حتی یک واژه هم نمیتوانم اضافه کنم. شب خوش.

  • . هـــــــــــارِب

نظرات  (۱)

خیلی خوب بود.. :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">