۲ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

مرثیه بیست سالگی

سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۹ ق.ظ
دور از انصاف است اگر بگویم هیچ چیز آن طور که می خواستم پیش نرفت. در تمام این سالها ممکن است چرخ نیلوفری، ناخواسته و از روی مستی، دو سه دوری هم به مراد دل ما چرخیده باشد. اما چیزی که اهمیت دارد نه آن دو سه دور، بلکه تو، خود تو هستی. چیزی که اهمیت دارد این است که کل کائنات (از جمله چزخ روزگار و تو) مرا و داستان مرا آن طور که باید جدی نگرفتند. رد شدند، ورق زدند، پریدند. مرا نشناختند و بدون این که مجال دیدار تو در زندگیم، در تمام زندگیم، به ربع ساعت برسد، کاغذِ سفیدِ سرنوشت ما مچاله شد و به کنج زباله دانی پرتاب شد و از روی کاغذهای مچاله دیگر غلتید و به روی زمین افتاد. میبینی؟ داستان من حتی جایی در مزبله داستانهای فراموش شده نداشت. داستان من فراموش نشد، چون حتی یک بار هم به یاد نیامد.

رد شدید، ورق زدید، پریدید ...


  • . هـــــــــــارِب

بی تصوری

شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۳ ق.ظ

اگر این بی تصوری هولناک دست از سرم بر میداشت، مطمئن باش که خودم را در کسری از ثانیه میکشتم. در کسری از ثانیه به این داستان مضحک بیست سطری پایان می دادم. طوری که اگر کسی برای شناسایی جسدم به سردخانه آمد تمام بدنش بلرزد و چند بار پشت سر هم عق بزند. دوست دارم حالا که بناست خودم را بکشم به بدترین و منزجرکننده ترین شکل ممکن این کار را انجام دهم. دوست دارم از بالای همان ساختمان صد متری بانک صادرات در خیابان سمیه و با سر روی زمین گرد عزیزم فرود بیایم. دوست دارم صبح روز بعد از سقوطم، رفتگر محل به سختی تکه پاره های مغزم را از آسفالت خیابان جدا کند. تکه پاره هایی که هنوز مملو از تواند. تکه پاره های متعفن تنیده در آسفالت و ردّ تایر. همانهایی که هنوز به این فکر میکنند که آیا این فاجعه باعث میشود تو لحظه ای، فقط لحظه ای به من فکر کنی؟



  • . هـــــــــــارِب